سرامیکهای لعابدار در افغانستان
سرامیک لعابدار در افغانستان
سرامیکهای لعابدار در افغانستان( از قرن یازدهم تا اوائل قرن چهاردهم میلادی)
سفال افغانستان به دو طریق شناخته شده است . یکی از طریق انتشارات Gardinو دیگری از طریق حفاریهایی در « غزنی» (Ghazni)، تحت رهبری Umberto Scerrato. قبل از تجاوز شوروی به افغانستان ، چندین حفاری توسط ماموریتهای خارجی در افغانستان انجام شده است . اما گزارشهای نهائی هنوز در انتظار چاپ هستند . یکی از مهمترین پروژه های مربوط به باستان شناسی توسط « انستیتوی باستان شناسی بریتانیا در قندهار» انجام شده است . اگر چه هنوز گزارشهای مقدماتی در دسترس می باشد و مختصراً از حفاریهای انجام شده و کشفیات آنها اطلاعاتی به ما می دهند . در پی حوادث سیاسی تاسف بار از 1979 به این طرف موزه های افغانستان و همچنین موزه ملی کابل ویران شده و مجموعه های داخل آن نیز همگی به یغما برده شده اند . در خلال این شانزده سال پر مشقت اخیر ، حفاریهای پنهانی در کشور انجام شده و کشفیات آن به خارج از افغانستان فروخته شده است . یافته ها چه دولتی و چه خصوصی ، غیر قانونی به خارج از کشور انتقال یافتند در نتیجه این حوادث مصیبت بار ، سفال افغان به تعداد زیادی به بازارهای غرب رسید . در گذشته اینطور فکر می کردند که سفال افغان همان هنر ایرانی است که به اینجا رسیده است . یا اینکه بعنوان نمونه های « بدلی» وارد افغانستان شده است . به لحاظ یافته های وسیع جدید و قابل دسترس مشخص شد که ما به سفال افغانستان بعنوان یک نمونه کاملاً مجزا با مشخصات کاملاً مخصوص بخود نیز رسیده ایم . ولو اینکه تحت نفوذ تاثیرات سفالگران ایرانی بوده باشد .
من زمینه تاریخی این نوع ابزار آلات تولید شده را رها می کنم چونکه اخیراً این موضوع توسط Morgan Peter خوب تحلیل شده است . شاید کافی باشد که بگوییم دوره ای که این سفال به آن مربوط می شود به اوایل قرن یازدهم تا چهاردهم بر می گردد . اصل آن را باید در دوره سامانیان جستجو کرد و ممکن است همچنین در رسوم سفالگری مربوط به نیشاپور و سمرقتند نیز بدست آید . هم سلسله غزنویان و هم غوریان ( مربوط به Ghuridسلسله پادشاهی اواسط قرن 12 در افغانستان جدید) هر دو از مشوقان و پشتیبانان هنر بودند . و در خلال سلطنت آنها بود که هم معماری و هم هنر رنگ آمیزی در افغانستان رواج پیدا کرد بدون شک حمله مغول ( در 1220 میلادی یا 617 هجری) باعث رکود هنری و زندگی اجتماعی در کشور شد . در افغانستان مرکزی ، دره بامیان کاملا از بین رفت . « بامیان» یا شهر اسلامی (Gholghola) که چسبیده به ان بود و از مراکز مهم سفالگری بحساب می آمند . نیز کاملاً ویران و دیگر بازسازی نشد . سفالگران و هنرمندان همراه با دیگر جمعیت شهر باید کشته شده باشند . علی رغم این ویرانی بعضی از فعالیتهای هنری در اواخر قرن سیزدهم احتمالاً از سر گرفته شده اند .
عمده به اصطلاح کارهای سفال افغانها ظروف سفالی (earthenware)یا سفال سخت می باشد ولی در میان آنها به تعدادی از نمونه های ترکیبی « سفال لعابی سفید» یا Grube( که اخیراً به این نام برگردانده شده است) و « سفال سخت» بر می خوریم . سفالگری افغانستان در موزه تارق رجب " Tareq Rajab Museum s Collection"شامل موارد ذیل می باشند :
• کاشیها و ظروف لعابدار تک رنگ تزیین درون ظرف (Sgraffiato Ware)
• سفالینه سفید دوره سلجوقی (Seljuq White Ware)
• ظروف سفالی رنگ آمیزی شده با زیر لعاب
• کاشی های لعابدار چند رنگی
+ نوشته شده در دوشنبه بیست و ششم تیر ۱۳۹۱ ساعت 18:12 توسط مهندس ایمان رستگار
|
سرامیک مشتق از کلمه keramos یونانی است که به معنی سفالینه یا شئی پخته شده است. در واقع منشا پیدایش این علم همان سفالینههای ساخته شده توسط انسانهای اولیه هستند. در واقع قبل از کشف و استفاده فلزات، بشر از گلهای رس به علت وفور و فراوانی آنها و همچنین شکلگیری بسیار خوب آنها در در صورت مخلوط شدن با آب و درجه حرارت نسبتاً پایین پخت آنها استفاده میکرد. آلومینوسیلیکاتها که خاکهای رسی خود آنها به حساب میآیند، از عناصر آلومینیوم، سیلیسم و اکسیژن ساخته میشوند که این سه عنصر بر روی هم حدود 85 درصد پوسته جامد کره زمین را تشکیل میدهند. این سه عنصر فراوانترین عناصر پوسته زمین هستند.